کمی اجازه بده مرگ را مرور کنم
بمیرم از تنِ یخچالیام عبور کنم
کلاغِ قصهٔ مخلوقِ غصهام بلدم
هوایِ شهرکِ ماه و درختِ نور کنم
شبیه ماهیِ در جزر و مدِّ غمزهٔ غم
خلاصه خلسهٔ جان در دهانِ تُور کنم
شکارِ مارِ مرادم اگر بدونِ درنگ
نصیبِ معدهٔ قسمت دلِ صبور کنم
به ببرِ بیشه بگویید: بی کمین کردن
غذایِ او شوم و لذّتِ سرور کنم
اگرچه سروم و سبزم ولی تبر خواهد
هوس به ناخنِ تیزش بدونِ زور کنم
به نفعِ عشق و محبّت ضرر ندارد که…
سفر به خاک و خیالِ مسیرِ دور کنم
کمی اجازه بده شک به عقلِ کور کنم
کمی اجازه بده مرگ را مرور کنم
ــــــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضالاهیجی
ساکوتی.هند
ــــــــــــــــــــــــــ
پ ن:
مرگ گاه در سایه نشستهست به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههایِ لذّت پُر اکسیژنِ مرگ است!
"عالیجناب سهراب سپهری"
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 10 امرداد 1401 11:22
درود بر شما
حافظ کریمی 11 امرداد 1401 00:04
درود بر شما
سروده ی زیبایتان تحسین برانگیز است
مانا باشید