می شود
می شود روزی بیایی ، همدم و یارم شوی؟
سر بگیرد آشنایی و تو غمخوارم شوی؟
می شود گاهی برایم باز طنازی کنی؟
در تمام لحظه هامان تو هوادارم شوی؟
می شود تکیه کنم بر شانه ی مردانه ات ؟
سر به آغوشت گذارم، ماه ِ هر بارم شوی ؟
می شود یک بار دیگر ماه بارانم کنی !؟
تا برویَم توی آغوشت تو دلدارم شوی ؟
می شود دیگر برایم ناز و عشوه کم کنی؟
مبتلا باشی به دردم ، یا که بیمارم شوی؟
می شود با عشق خود آتش به جانم افکنی؟
دل بریزم زیر پایت تا خریدارم شوی ؟
افسانه مهدویان
@afson_42
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 06 دی 1401 17:51
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 07 دی 1401 07:05
درودها بر شما بانوی گرامی
ادیب فرزانه و فرهیخته
بسیار زیبا، دلنشین و سرشار از احساسات لطیف سروده اید
قلمتان نویسا
افسانه مهدویان 10 خرداد 1402 12:16
درود بر شما و سپاس بی کران که خواندید