عشق من بودو فقط همنفس من شده بود
روزوشبهای بلند همقفس من شده بود
بروآهسته برو، حال دلش را تو بپرس
بگوازدوری تو خارو خس گِل شده بود
نرم نرمک بگذار پا که دلش شیشه شده
مثل آهوی خرامیده دراین بیشه شده
همچوگلهای بهاری شده او، نرم ولطیف
نه چومن منتظرِتیشه براین ریشه شده
بگوافتاده ام ازپا شده ام مست والست
دین وایمان زکفم رفته شدم باده پرست
بت پرستی شده کارم عشق او سجده کنم
چون نداند دلِ افسرده دگر باره شکست
s@rv
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5