3 Stars

شعله

ارسال شده در تاریخ : 26 آبان 1401 | شماره ثبت : H9422857


خواب دیدم شعله‌ای بودم میان رقص باد
باد می‌پیچد و صحرا غرق آوازی به طنازی و شاد

آن چنان در های و هوی باد پنهان شد به ناز
چرخش ایام را دیده به صد راز و نیاز

شعله ای بودم سراسر در رخ والانشین
عاقبت دُر آمد و با دل نشستم در جبین

در شب و روزم چنان تابم به جان احتیاج
لیک در این بستر روشن بمانم چون سراج

شانه‌هایم در همان صحرا ز باد بی‌امان
تاب لرزیدن ندارد خاموشم اندر زمان

باز هم یکتایی تو دل مرا روشن بشد
آشنای کوی تو در این گذر گلشن بشد

من چنان رقصی کنم در آینه شعله به راه
تا مسیر دل بود روشن تر از صبح پگاه

همچو شمعی در دل صحرا به تنهایی دوان
اشک ریز این دل بیمار خود باشد جهان

فارغ از نور تو گشتن شعله را ویران کند
اندر این بادیه در هر سو بود حیران کند

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 55 نفر 121 بار خواندند
امیر عاجلو (28 /08/ 1401)   | پریسا براتی (30 /08/ 1401)   | اسماعیل سهامی (01 /09/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (28 /08/ 1401)   اسماعیل سهامی (14 /09/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 1

شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا