چو آمد به دنیا همان زال سیم
سروده برایش به پرواز و بیم
که داند در این دیر بی منتها
چه گردد به حال همان زال ما
بگوید به او جان سیمرغ سی
روان باشی امروز جانی تهی
چو اُفتاده باشی به دیر بلا
بگیر این سه پر را ببر تا خدا
به هر جا که از ایمن دل نشد
از این پر به آتش بسوزان که شد
بسوزان تو این پر که سیمرغ شد
روان با تو هر جا به هر گوشه بُود
بسوزانده از این پر پُر ز رنگ
که از این زمان آمده دل به تنگ
دو پر را که سوزانده باشد ز یار
در ایام سختی گرفته دو بار
ولی یک عدد را نشانده به دل
برای زمانی که عاشق شود پا به گل
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 07 دی 1401 13:50