3 Stars

ستاره وشب

ارسال شده در تاریخ : 28 تیر 1402 | شماره ثبت : H9425673

به وبرای؛دخترم،مهشیدِسرکانی عزیز ورقص معصومانه ی مردمک های چشمش!

بادست های کوچک خود راه گریه بست
تااینکه اشک آمدوبرگونه اش نشست
آنقدرگریه کرد که افتاد روی میز
مانند یک پرنده ی کوچک دلش شکست
این بار باستاره و شب جمله ای بساز!
مهشید،اشاره کرد به آن راه دور دست،
:ده سال میشودپدرم رفته آسمان
خانوم اجازه!رفته ولی برنگشته است!
خانوم خنده ای زد وپرسید:دخترم،
_درجمله های ناقصت اصلن ستاره هست؟
ترسیده بود،نمره اش این بار کم شود
خانوم؛شب؟دومرتبه بالا گرفته دست؛
: خانوم اجازه هیچ شبی بی ستاره نیست
شاید سکوت جمله ی من،بی ستاره است
اما درست وقت نوشتن،دَمِ سحر
«بابا»ستاره بود و درجمله می نشست!

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 88 نفر 215 بار خواندند
امیر عاجلو (28 /04/ 1402)   | حفیظ (بستا) پور حفیظ (28 /04/ 1402)   | علی معصومی (30 /04/ 1402)   | شیما رحمانی (31 /04/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (28 /04/ 1402)  شیما رحمانی (31 /04/ 1402)  حفیظ (بستا) پور حفیظ (06 /05/ 1402)  
تعداد آرا :3


نظر 4

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا