3 Stars

به وقت سرمستی

ارسال شده در تاریخ : 03 امرداد 1402 | شماره ثبت : H9425759

آغوش کلامت را میپرسم
تب و تاب داشتنت مرا به جنون کشانده
سر مست عشقی شده ام که خماری بامدادش گرچه استخوان سوز است؛
اما نگاهش شنیدنی است
و عطر صدایش؛
بوئیدنی
نام تو تنها واژه ایست که مرا تا اوج رویا میبرد
و دفترم پر می شود از لحظات هم آغوشی پیچک نگاهت با...
حالا تو بگو:
من چه کنم؟؟؟
«جان» نام تو را فریاد می کشد...
خوب می دانی پای دلم زنجیر شده به خیال گرم عاشق کشت
و می دانم در تو ریشه دوانده ام؛
ایمان دارم ذهنت دچار من است
هر چند دوباره دیوار حاشایت سر به فلک کشیده
زیرا هم می خواهی هم نمی خواهی...
درد و درمانم!
مگر زیبایی عشق ما در همین جمع اضداد نیست؟!

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 69 نفر 145 بار خواندند
امیر عاجلو (04 /05/ 1402)   | پروانه آجورلو (04 /05/ 1402)   | محمد مولوی (04 /05/ 1402)   | جواد جهانی فرح آبادی (07 /05/ 1402)   | شیما رحمانی (07 /05/ 1402)   | حفیظ (بستا) پور حفیظ (10 /05/ 1402)   | سیاوش دریابار (27 /06/ 1402)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :2


نظر 4

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا