برای مادرم،،????،،✍???? میدانی روزهای آخر سال است
وچقدر دلم بهانه گیر شده
دلم بودنت را میطلبد،
کاش میشد،،، ????
نگاهت را جمع می کردم،،
تا الآن که از من دوری
هم نگاهم کنی،،،
کاش نفس کشیدنت
قبل از اینکه سفر کنی
تارهای صوتیِ ام را نوازش
میکرد ! و، عطر نفس هایت
، را در سینه حبس میکردم،
کاش میشد صدایت را جمع کرد در یک بطری
شیشهای گذاشت، و درش را محکم بست ،
بعد درست همین ساعت، که
بسیار دلتنگت هستم،
حالا که گریه قایم شده پشتِ پلکهام
باز ش میکردم ! و بویت را نفس میکشیدم،
دلم پیش توست و
امروز بیشتر از همیشه حاضرم بهترین داشته هایم
را بدهم تا بتوانم تو را با تمام غمم ببوسم
بیشتر از هر چیزی دلم میخواست میتوانستم
تمام روحم را در چشمانم بگذارم
و تا هنگام مرگم به تو نگاه کنم،
ولی افسوس،،
???? به تو دل سپردن ارزد که انیس ملک جانی،،
تو حکیم مُلک عشقی که به غصهها دوایی! #آذریان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 17 اسفند 1401 22:20
.مانا باشید و شاعر