چقدر امشب دلم تنگه
دلم با خود سرِ جنگه
حواسم پرت چشمانت
چقدر حالم پریشونه
پریشونه، پریشونه، پریشونه
برس بر این دل خسته
که لـَنگ یک نگات مونده
چقدر دل بستن آسونه
چقدر سخته فراموشی
دلم درگیر خودم خسته
چقد شیرینه این احساس
که با تو همنفس باشم
نه با کینه نه با وسواس
پُر از دلشوره و تردید،
به آرامش بـَرم گردون
دارم میبازم این جنگ رو
،تو بــا مـِهـرت، بــَرم گردون
نباشی بی تو میمیرم
پریشونم، پریشونم، پریشونم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 23 دی 1402 12:26
درود و سلام موفق و مانا باشید
محمود فتحی 24 دی 1402 08:01
درود وقت عالی بخیر شادی وصبوری امید
سیاوش دریابار 26 دی 1402 10:22
چه کنم....
که تو خدایی؟
تو صبوی ما شکستی
و دلم به چاره بردی
....
استاد فرهیخته و شاعر گرامی
شعرتا ن را خواندم بی نظیر است
قلمتون سبز
پایدار و استوارباشید
درود و سپاس فراوان
کیوان هایلی 27 دی 1402 14:09