به لکنت زبان آب
در شرق بیداری /
از خواب پریده بود
به وسعت روز مدارا
دشمن دوست
آفتاب بود
مادرش گفته بود
قبل از مرگ آخری
و دوست دشمن
زمینی بود از میوه ی تجربه
تلخ خورده بود
در اولین پله ی شتاب جوانی
در برج شماطه دارِ
دینگ دینگ
در سرش صدا می زد
در گوشش می دید
کرم ها مغز می خورند
به التیام زبان
و زالو /
جز خون به چسبیدن متورم
درد را خوش می مکد
زائو
درد می کشد
جنین هراز بار
چرخیده بر مدار اندیشه
بندفاف روده درازی می کند
و درد می پیچد
قیچی ماست هم نمی برد
چه برسد به
طناب محکم دنیای کوچک
پرنده
پرستو
پرواز را / وصل می کند
به اولین ضربه ی زندگی
پرستو ی سفید بال
بال که نه
باله می رقصد در استخر کوچک
فضای خنده پر است از گریه
خاک بر دهان سایه ها
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 21 تیر 1402 10:03
.مانا باشید و شاعر
فیروزه سمیعی 21 تیر 1402 13:43
درودتان باد جناب استاد عاجلو گرانقدر
صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان
مانا و نامی بمانید هماره
حفیظ (بستا) پور حفیظ 21 تیر 1402 13:36
دوصددرود بانوسمیعی!چقدر صمیمی وخودمانی میسرائید
فیروزه سمیعی 21 تیر 1402 13:45
درودتان جناب استاد حافظی گرامی
به دیده ی مهر می خوانید مهربان
صمیمانه سپاسگزارم از لطف و حضور ارزشمندتان
نویساو سبز باشید و سرفراز
شیما رحمانی 21 تیر 1402 16:48
درود فیروزه عزیز بسیار زیبا و به دلم نشست????????????????????????????
فیروزه سمیعی 24 تیر 1402 13:10
درودتان شیما جانم
دوست عزیزم
به مهر می خوانید مهربانم
صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان
نویسا مانید وسبز وسرفراز و شادمان
بهاالدین داودپور 24 تیر 1402 19:51
درود بر شما بسیار زیبا و عالی بودپاینده باشی
فیروزه سمیعی 26 تیر 1402 15:42
درودتان باد جناب داود پور ادیب گرانقدر
به دیدنی مهر می خوانید مهربان
صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان
نویساو سبز باشید