روبرویم که بنشینی
آفتاب گل می دهد
در شب سپیدار
کلاغ ها هم بند پاییز
با دهان سرخ
شاعر می شوند
من مردن را می میرم
و
شمع ها
عطر آگین کوچه ی دیدار می شوند
روبرویم که بنشینی
بی دهخدا
یک شهر در چشمانم معنا می شود
#فیروزه_سمیعی ????
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
-
-
فیروزه سمیعی 10 مهر 1402 00:44
درودتان باد جناب استاد عاجلو ادیب گرانقدر
صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان
پاینده باشید و سرفراز مانید و هماره درخشان
-
-
سروش اسکندری 10 مهر 1402 08:22
سلام و درود فراوان بر شما ... بانو سمیعی ارجمند
بسیار زیبا سرودید و خیلی لذت بردم
توانا و شاعر بمانید
-
سیاوش دریابار 16 مهر 1402 05:34
مگر دریا به ساحل گفت که قصد شوکران دارم
سلام
افتخاری دیگر فراهم شد
که مهمان یکی دیگر از اشعار شما باشم
زیبا سروده اید
قلم زیبنده تان همیشه
پر فروغ باشد
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
محمد قدیمی
-
مهری کندری
-
hossein fathi
-
مجید شرفزاد
-
بهروز قاسمی_رها
-
عبدالنبی ژاله
-
ن د
-
انوش بیات
نقد 2
حفیظ (بستا) پور حفیظ 09 مهر 1402 23:04
من مردن را می‌میرم...
با عرض سلام و درود خدمت خواهر بزرگوارم بانوی ادیب فیروزه سمیعی
به واقع نمی‌دانم از کدام قسمت شعرتان تعریف کنم که سراسر شاهکار است
بابت این همه شاعرانگی و خلوص شعری نابتان ایستاده تشویقتان می‌کنم
همیشه این چنین شاعر باشید و سبز
فیروزه سمیعی 10 مهر 1402 00:42
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ ادیب گرانمهر
خیلی خوشحالم که شعر از نگاه ارجمندتان گذشت
به دیده ی مهر و لطف خواندید مهربان و برایم بسیار باعث افتخار و امنتان خاطرست
در محضر شما سروران فرهیخته همیشه نوآموزم
سر فرود مهرتان هستم و صمیمانه سپاسگزارم از بذل توجه و لطف ارزشمندتان
پاینده باشید و سرفراز مانید و هماره نویسا