خفته ام خفته ی بیدار
با چشمانی خسته خیره
به در.
اتاق را بوی کهنگی انتظارت فرا گرفته
بگذار پابگذارم بر روی یکایک ریشه های قلبت تا شاید رسیدم به نقطه عشق .بگذار در وجودت نهفته در اعماق شوم..
و با عطر تنت
بوی نرگس محمدی
طراوتم کن
آنگاه که تاقتم ب اتمام رسید و ...
من هنوز در تصورم. تصوری از نبودنی سرشار از زیبایی