صدای دل

میگویم از آن چشمانت که اغازگر همه چیز بود
از گرمی دستانت که اولین تکیه گاه امنم بود
از بغل سردت که از سرما یخ زده بود ولی گرمش کردم.
آشنا نیست؟! دلتنگی مان مشترک نیست! ؟
هر روز شبم در درد دوری ام و هر روز با خاطراتت پیرتر میشوم.
در سرم هوای تو در وجودم نوای تو پرسه میزند.
خودم را در آینه مینگرم. انعکاس سیاهیی قلبم آینه را در هم میشکند. شکستن از عمد بود ولی دلتنگی برای تو از عمد نه!
تکرار تکرار و تکرار میکنم که هر روزم از روزگار تکراری تر از تکراری قبل و قبل و قبلا و بعد از رفتن تو.
اینچنینم که خواهم سینه ای برای درد دوریت که پاره پاره پاره پاره شده باشد برای رنج زیبایی که ب من بخشیده ای.
حتی دردت هم زیباست برای من.
شاید یک روز یک جا و یک تویی باشد برای من.)

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 54 نفر 99 بار خواندند
ابوالحسن انصاری (الف. رها) (30 /09/ 1402)   | محمد مولوی (01 /10/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا