ناوکت پرستگای تنیایی دله
چاوکت آسمانی شینی مرمره
همو روژه پی هلدلم دینم وره
دبینم چاوکت دنوسیت لم پره
شیدای برزوبالاتم گر دی بر پنجره
قژت روناکی خور و جوانی گوهره
نتبینم ب غمباری دلسر ل روژگاری
نروی بجم بهلی شنگی کچه
نامت پرستشگاه تنهایی دل است
چشمانت آسمان آبی سنگ مرمر است
هر روز صدایش میکنم. دین و ایمانم بیا
میبسنم چشمانت مینویسند از من پر اند.
دیوانه ی قد و بالایت هستم اگر کنار پنجره می آیی.
موهایت به روشنایی خورشید است و ب زیبایی گوهر است
نبینم تورو غمبار و دلسرد از روزگار
نروی مرا تنها بگذاری دختر کوردستاتی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 29 آذر 1402 17:25
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
محمود فتحی 30 آذر 1402 23:03
سلامدبانو شعردزیبایدشمادهم بالحجه کردی وهم فارسی خواندم عالی بود درظمن
کردها اصیل ترین مردم ایران میباشند ارزمان مادها تا بحال مواید پیروز باشید