بماند که می شد کنارم بمانی ونماندی ...
ازهمه دل کندم... که اینگونه ویرانم نمایی؟!!
می گذرد زمانه و می ماند درد ویرانی ...
الان که نمی دانی ،بماند که بعد ها بدانی ...
من تورا دوست داشتم برای خودت نه تنت ..ای سرگشته حیرانی ....
روزی که دلت پیش دلم بود گرو...
دامان مرا سخت گرفتی که نرو ....
روزی که دلت به دیگری شد مایل ...
کفش های مرا جفت کردی گفتی برو ...
ز شور دل و شوق یار در عجبم
که در تنگنای غم هجران گذارد بر وجبم ....
حیف از تمنای وصال تو که چه ها کشیده ام ...
درد کشیدمو رسیدم اما در تمنای تو باز غم هجران کشیده ام ....
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 بهمن 1402 15:46
.مانا باشید و شاعر
محمود فتحی 20 بهمن 1402 10:06
درود مواید باشید