بشو از من چون حکایت می کنم
قصه ام بر تو روایت می کنم
ذهن من بر قصه ها وابسته است
قصه ی من قصه ی پر غصه است
چیست قصه چیست غصه ابتدا
گو ببینم درد چیست ای بی وفا ؟
درد یعنی انتخاب اشتباه
درد یعنی عمر رفته بر تباه
درد یعنی حال تو پرسیده ام
اندر احوالات تو ترسیدا ام
درد یعنی تو نباشی نیستم
زین به پس از خود بپرسم کیستم
درد یعنی کار و بارم خوب نیست
گر نباشی روزگارم خوب نیست
درد یعنی نیستی و در دلی
می شوم دلتنگ رویت من ولی
درد یعنی مانده در دل کینه ای
کینه ای باشد درون سینه ای
درد یعنی رفته ای تنها شدم
رفته ای خیره پی در ها شدم
درد یعنی عاشقی بی چارگی
در فراقت اشک ریز آوراگی
درد یعنی که چقدر زیبا شدی
گر چه زیبا ، مال آن آقا شدی
درد یعنی خانه ام گشته خراب
حال من احوال من گشته خراب
درد یعنی من هنوزم عاشقم
من همانم که به عشقت لایقم
درد یعنی که شنیدی قصه ام
گفته ای دور بشو من خسته ام
درد یعنی که بگفتم درد چیست
و تو گفتی هیچ ، اینها ، درد نیست
درد بی درمان نشد این عشق من
گر چه مانده زخم آن بر جان و تن
رفته ام من هم پی افکار خویش
وانهادم عشق خود ، در کار خویش
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 27 دی 1402 22:50
.مانا باشید و شاعر
رضا طاهری 28 دی 1402 20:01
خیلی ممنون هم چنین ❤️????
محمد علی رضا پور 30 دی 1402 21:06
سلام و درود و عرض ادب،
فرا رسیدن ماه بهمن و زادروز شعر سروش،
بر شما فرهیخته ی گرانقدر،
خجسته باد!
در پناه خدا بهترین ها نصیب تان
رضا طاهری 02 بهمن 1402 19:04
همچنین دوست عزیز ????????