3 Stars

عذاب

ارسال شده در تاریخ : 11 اسفند 1402 | شماره ثبت : H9428501

چه کس جز تو مداوا می‌کند حال خرابم را
چه دردی می‌کشم بی تو، بیا کم کن عذابم را

شده اسباب زحمت اشک‌های بی سرانجامم
بیا و لااقل با خود ببر چشمِ پر آبم را

دل از من برده‌ای و باز هم از من طلب‌ کاری
تو را باید ببوسم تا بپردازم حسابم را

نشان از من چه می‌پرسی؟ منم آن شاعر دلتنگ
که دور از تو به آتش می کشم هر شب کتابم را

هزاران زخم را با یک تبسم می‌کنم پنهان
و هر جایی به صورت می‌گذارم این نقابم را

نبودی و همیشه با خیالت زندگی کردم
خوشم با فکر و رویاها، نگیر از من سرابم را

بده ساقی به دستم جام و پیوسته مرا دریاب
که امشب مثل هر شب تلخ می‌نوشم شرابم را

همه عمر از تو پرسیدم که آیا دوستم داری؟
رسیده لحظه‌ی مرگم، بده اکنون جوابم را

حمیدرضا آب‌روان

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 82 نفر 254 بار خواندند
امیر عاجلو (11 /12/ 1402)   | یاسر قادری (11 /12/ 1402)   | حمیدرضا آب روان (13 /12/ 1402)   | محمود فتحی (13 /12/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (11 /12/ 1402)  یاسر قادری (11 /12/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 6

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا