ماه ومهتاب وعشق ممنوعه
ردپای کسی که هرگزنیست
ردشدم خط قرمزنگاهت را...
من که ردشدم توگفتی ایست
وای... من بودم وتووحسرت
وای...من بودم وفقط غربت
تاشبی که مثل یک مجرم
اعتراف کردی به این جرمت
آه این خرابه می شودآباد؟؟؟
جرم تومن ،گناه من احساس
جرم توعشق وجرم من وسواس
من گلی شکسته وخسته وزخمی
توولی پرازهوا و عطریاس
میم مثل مرگ عشق یک نفردر سر
مثل محبوبه های شب درآن گلدان
خشک شدصدگل قشنگ احساست
خانه زندان وهمخانه زندانبان
آه این خرابه می شودآباد؟؟؟
می شود...می شوم شبی آزاد
می روم سمت مرزوبوم خوشبختی
می روم دوباره هرچه باداباد
ازنگاه پرتلاطم عشق
تاشنیدن صدای رقص باد
برگهای زردرنگ پاییزی
یک خرابه که شده آباد...
الهه دهقان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 10
حامد زرین قلمی 11 آبان 1394 17:37
سرکار خانم دهقان
همواره حواسم به ترانه های دلنشین و زیبای شما هست
هر یک از آثار شما مانند داستانیست که با بند اول شعر شروع و با آخرینش به پایان میرسد ،
مثل همیشه زیبا سرودید
علیرضا خسروی 11 آبان 1394 20:52
زیباست
درود
مسعود احمدی 12 آبان 1394 00:56
کرم عرب عامری 12 آبان 1394 01:16
درود بر شما بانو
همیشه با امید اینکه احساس نویی را درقالبی نوتر باین صفحه میایم
همچنان پویا و متفاوت باشید!
محمد جوکار 12 آبان 1394 02:30
درودها و آفرین ها الهه بانوی عزیز
چارپاره ی زیبا و دلنشینی از احساس سرشارتان خواندم و لذت برد
مهرتان پایدار و قلمتان ماندگار
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 12 آبان 1394 02:56
درود بانو
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 12 آبان 1394 12:27
درودلذت بردم ازاحساس لطیفتان قلمتان انوشه شاعربانو
جواد صارمی 14 آبان 1394 16:02
احسنت بانو
علی اصغر اقتداری 15 آبان 1394 15:41
سلام
کارتان زیبا بود ولی در بیشتر جاها از مدار وزن خارج شده اید
مجتبی جلالتی 21 فروردین 1399 02:43
هزاران درود بر شما