می بینمت در خواب و گاهی هم به بیداری
شاید که در رؤیا تو هم مشغولِ دیداری
دیشب که رویایت به سر زد ، با تَشَر گفتم
آخر چرا دست از سرِ من برنمیداری ؟
هر وقت با احساس پیشت آمدم ، دیدم
عشقم شده ، سرگرمی ات هنگام بیکاری
حسِ عجیبی بود بینِ من و چشمانت
میبرد قلبم را نگاهت با خود انگاری
هر چند عشقم را تمسخر میکنی ، لطفا
در حقِ من کم کن عزیزم ، مردم آزاری
خواب از سرم برده ست فکرت ، مهربان بانو
مانندِ قهوه های تُرک و تلخِ قاجاری
پُر میشوم در هر نفس از تو ، ببین مثلِ...
پُکهای سنگین و عمیقِ مرد سیگاری
پرسیدم از تو روح افزا دوستم داری ؟
دادی جوابم را چه زیبا با سکوت ،، آری
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
علی معصومی 21 فروردین 1399 21:29
درود و عرض ادب
◇◇◇♡◇◇◇
زیبا سروده اید
آفرین بر شما
☆☆☆☆☆
علی روح افزا 11 اردیبهشت 1399 23:32
درود بر شما
پاینده باشید........