دام گُل
چه سودایی به سرداری که دل دردامِ گل دادی
که گل باحال مستانه ز عشقِ دیگران خواند
شبی از عشقِ پروانه، شبی ازبلبلِ خوش خوان
شبی هم با صبا رقصان، شبی خودرا رهاداند
ز سر واکن رسیدن را،به روی دلفریب او
که او عشق ومحبت را،ز خود هر لحظه می راند
مبر بر قامتش دستی،برای چیدنش حتی
که دستت را ز بی مهری به خارغم برنجاند
کمی صبروتحمل کن، که این سودای او درسر
چو عمرگل به سرآید،به یک لحظه نمی ماند
تو دل در دام او دادی و دام او خطرناک است
چه گویم تا حقیقت را، به چشم تو بفهماند
هوس درظاهرش زیباکه افساراز تو می گیرد
مشو رامش که عمرت را،به افسونی بسوزاند
جوادصارمی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 5
مسعود احمدی 30 مهر 1394 18:52
هوس درظاهرش زیباکه افساراز تو می گیرد
مشو رامش که عمرت را،به افسونی بسوزاند
درودی دگر باره بر شما جناب صارمی عزیز
مهدی صادقی مود 30 مهر 1394 20:49
درود برشما دوست عزیز
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 30 مهر 1394 21:45
درود بر شما و قلمتان
در پناه عشق باشید
ایام شهادت خون خدا را تسلیت عرض میکنم
یاثارالله
عشق یعنی " یا علی "
عـشـق یعنی حبّ ِ مــولایم ولــی
دل ســپردن های پی در پی بـه حجّت های حــّق
عشق یعنی اهل ِ بیت ، آری ، ولی
دورباش از تنبلی
_________
مطلوبی(سخن سنج تبریزی)
بهناز علیزاده 01 آبان 1394 10:10
درود بر شما جناب صارمی ارجمند بسیار عالی سرودید
قلمتان سبز و نویسا
کرم عرب عامری 07 آبان 1394 02:54
درود بر شما
خوب درست ولی خالی که نمیشه بود چکار باید کرد؟