از حمام خانه ام صدای جیغ آمد
بر روی رگهای دستم بوسه ی تیغ آمد
دارد به خون خود غرق میشوم در وان تنهایی
جک بی تایتانیک غرق شده، رز من کجایی؟
اسم تو را تاتو کرده است این تیغ بر دستم
حس میکنم میخندی و از خنده ات مستم
دارد به تو میرسد در آخر داستان؛
قلبی که هنوز بد میتپد، مثل اول داستان...
نمیمیرم و سخت میریزد خونم از رگها
عذاب وجدانی که نداری از کشتن گرگها
باید کنم باور که دیگر نیستی پیشم
از سفیدی صورت بگم یا سردی دستم؟
دارم به ضعف خود تو بودی که رفتی
خیلی غلط دارم عزیزم باید ببخشی
دارد سیاهی میرود چشمانم کم کم
عجیب سر دردی دارم و در دام اشکم
باید تمام شود دنیایم در این رویای مجازی؛
خیلی حرف مانده اما فقط یک کلمه: خداحافظی.
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5
نظر 4
کرم عرب عامری 28 آبان 1394 01:15
سلام گرامی
شاید اینهم تلاشیست که اتفاقهای جدید را بزبان مردم و جدید بیان کنیم
درود بر شما
کرم عرب عامری 28 آبان 1394 11:14
سلام گرامی
مقاله هاتون رو خوندم شما بیشک با تفکر قالب شکنی آینده ی در خشانی خواهید داشت
منتهی حس شیرین فرم نمی گذارد هنردوستان مقاله و نظر شمارا درک کنند من اکثرا ناظمان را میبینم با مهارت زیاد مطلب کهنه را بنظم دراورده اندو زحمت هم میکشند ولی کارشون ارزش هنری نداره محتوا مایه ی هنره من امیدوارم که شما درین راه
موفق شوید . همه ی مقاله هاتون رو مفید بود خواندم وبه شما امیدوار شدم اما شکستن سد و فرم بمعنای ایجاد سد جدید نیست بلکه اینست بگذاریم آب هنر جریان پیدا کنه و شکل خودشرو که فرم خودش راکه آن هم دائم متغیره انتخاب کنه
موفق باشید
علیرضا خسروی 30 آبان 1394 10:24
مسعود احمدی 01 آذر 1394 17:05