می پزی هر شب برایم قرمه سبزی، به امید اینکه شاید امشب بیایم
و یخ میزند روی میز دوباره، با گذشت عقربه از دوازده
صدای تشنج ذهنت بود؛ صدای ساعت شماطه دار
و عشق داشت کپک میزد، میان لرزش دستت در شستن ظرف ها
قیافه ات بسیار غمگین است، با چندین تار موی سفید در سرت
و آهنگ غمگینی را زمزمه می کنی: عزیزم رفته سفر...
کی بر میگرده؟؟؟ نمی دانی و چشمت باز امشب باردار است
و حسی که تو را از (67) داغدار است
دوباره سجاده و نماز شب به شوق پرواز با من
و حسی که تو را گم کرده است هر شب در من
صدایم کن...، صدایت میکنم؛ از اوج آسمان
میان جانماز و عکسمان در قعر این خاک
تو پشت عکسمون نوشتی: دوست دارم
منم با خون خود بر خاک نوشتم: عاشقت هستم
هنوز هم زنده است عکس و پلاک و جانمازم
اگر چه غرق خاکم، اما باز هم عاشقت هستم...
(تقدیم به روح پاک شهیدان مفقود الاثر و همسران این عزیزان)
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 12
کمال حسینیان 04 آذر 1394 20:23
درود جناب حاتمیان عزیز
هر چه بر این کبوتران بی نشان گلگون بنویسیم باز کم است
قدری که مقدر نیست قدردانی را
عاشقانه در دل هایمان ماندند و خاضعانه پر کشیدند
تقدیم تان از بانو رضازادۀ گرامی :
گلوله ...
نام کبوتر سفیدم را
سینه سرخ گذاشت ...!!!
پاینده باشید
کرم عرب عامری 06 آذر 1394 23:30
درود استاد
علی حاتمیان 07 آذر 1394 00:08
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 04 آذر 1394 22:33
درود بر شما
مرحبا دوست گرامی ام
یا حق
مسعود احمدی 05 آذر 1394 16:40
درود بزرگوار .
علیرضا امیرخیزی 05 آذر 1394 18:28
سلام
شعر که خیر ولی متنی قابل تامل بود و پر احساس
درود بر شما
علی حاتمیان 05 آذر 1394 18:45
شما چند وقت سابقه ادبی داری؟
بهتره توی یکی از کارگاه های شعر دکتر مهدی موسوی شرکت کنی. اونوقت میفهمی شعر چیه
علیرضا امیرخیزی 06 آذر 1394 11:45
اولن سلام
در ثانی ، دوستان می دانند که بنده اهل تعریف و تمجیدهای الکی نیستم ، اگر جسارتم باعث ناراحتی شما شده ، پوزش میخواهم ولی خب در صفحه ای با امکان نظرات و نقد باز ، این طبیعی ست که افراد نظرات متفاوتی بدهند و نقد پذیری هم باید در این میان قیل از ارسال متن یا شعر به شکل عمومی مد نظر قرار گرفته باشد . در بالای قسمت نظرات هم البته نوشته که : شاعر از شما تقاضای نقد دارد !!! ولی من حتا نقد هم نکرده ام . فقط چیزی بسیار واضح را بسیار کوتاه بیان کردم و بس
اما بعد ...
1- شما دقیقن بدترین نوع دافعه را انتخاب کرده اید دوست من ! . شما چکار به سابقه ادبی بنده دارید . در مورد نوشته های بنده ، صفحات خودم باز است . اینجا برای یک متن که با عنوان شعر در یک سایت ادبی به شکل عمومی منتشر شده ، سخن میگوییم . ولی خب ...
اگر از سابقه ادبی بنده بخواهید بدانید فقط این را عرض میکنم که من هیچ ! هیچ سابقه ادبی و سوادی ندارم جز اینکه بدانم این متن و متنهای دیگر از این دست شعر نیستند . اگر این متن شعر باشد ، هر متن را با چاشنی احساس میتوان شعر نامید . همین
2- از اینکه بنده را دعوت به شرکت در کارگاههای ادبی دکتر مهدی موسوی فرمودید ، بینهایت ممنونم . شاید سعادتی بود تا بفهمم شعر یعنی چی !!!!!!!!!!!!!!!؟؟
ولی اگر جسارت نباشد ، بنده هم پیشنهاد میکنم سری به آثار جویس ، ویرجینیا ولف و مخصوصن کنوت هامسون بزنید . زیرا با این نوع نوشتار که از شما می خوانم ، مسلمن در " جریان سیال ذهن " نوشته های خوبی میتوان از شما خواند .
شاد باشید
علی حاتمیان 06 آذر 1394 12:31
اشعار شما رو کم و بیش خواندم و اصلا خوشم نیومد و فکر نکنم چیز جدیدی نسبت به آثار سپیدی که ده ها سال پیش سروده شده اند داشته باشه . و به هیچ وجه از صحبت شما ناراحت نشدم اما از نحوه ی صحبت شما خوشم نیومد. وقتی من خودم رو شاعر ندونم به آثار بقیه جسارت نمی کنم. وقتی شعرای بزرگ حال حاضر آثار مرا مورد نقد مثبت قرار داده اند، چرا باید از نقد شما ناراحت بشم؟ فقط چون با لحن خوبی صحبت نکرده بودید کمی تعجب کردم. بله این صفحه برای شما و بقیه باز است تا نقد کنید و نظر دهید اما نقد و نظری که پشتوانه علمی و ادبی داشته باشه. منم مثل شما الکی از کسی تعریف نمیکنم اما بی دلیل به کسی هم ... شاید نوشته ای چیزی داشته باشد که من فاقدش باشم. البته جسارت من رو ببخشید چون خودتون بدون پرده حرف زدید منم با شما راحت صحبت کردم. موفق باشید
کرم عرب عامری 06 آذر 1394 23:29
سلام گرامی
هنر گارگاه نداره
هنذ مهندسی نداره
هنر انقلاب فرهنگی نداره
این آخرین باره
دیگه نمیگم
درود بر شما و درود بر جان باختگان 67
علی حاتمیان 06 آذر 1394 23:58
درود بر شما استاد عامری عزیز و گرامی. بله حق با شماست هنر بیشتر ذاتی ست تا اکتسابی. درود بی کران به شما
علیرضا خسروی 07 آذر 1394 10:26