ببین هنوز دارد گریه میکند
بیا تا کور نشده جمعش کن
در آن گذشته ها جا مانده
بیا و به آینده ها وصلش کن...
زمانه عجیب سنگ انداخته
نیا تا نخواهی برگردی
که هر که آمد مرا وابسته کرد
و آخر گفت: پشت هر آمدن برگشتی ست...
بیای یا نیای دیگه چه فرقی داره؟
وقتی هسته ام را شکافت اتم
که مجنون ترین شدم بخاطرت
عجب عاشقی ساختم برای تو...
دلم تنگ است و غم دارم
عجیب سر دردی هم دارم
نمی خواهم تو برگردی
عجیب حال بدی دارم...
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
علیرضا خسروی 17 اسفند 1394 13:01
درود بر شما