شاعری بود
دغدغه نانتان
وسوسه شعر هایش
و مرهم الفاظ می نهاد
پاهای ترک خورده ی دخترک چوپان
از اهالی عشیر ه ی فقر را
وبنگره ی بیدار می سرود
امتداد خواب صبر را
شاعری بود
می سرود
زمزمه های خاموش نو عروسان قالیباف را
چونان آیاتی مقدس
از کتاب رنجها
از متن گرهها و ترنجها
شاعری بود
هم اینک به سور نشسته اند
کرکسان تملق
مرگ شعرش را
***********
دو چیز قدر شعر را می شکند:تحسین ناشناس وسکوت سخن شناس(صایب تبریزی)
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 5
علیرضا خسروی 05 بهمن 1394 22:11
درود......
کرم عرب عامری 06 بهمن 1394 02:59
سلام گرامی
نه دیگر اینطور نیست سخن درست که نسبی و اختباریست اینطوری نمی شکند
درود بر شما و شعرتان
محمد جوکار 07 بهمن 1394 00:47
درودت باد جناب ظهوری عزیز
تصاویر زیبایی آفریده ای
توانایی تصویر پردازی ات ستودنی ست
مهرت افزون و قلمت تا همیشه نویسا
مسعود احمدی 08 بهمن 1394 00:09
درود بر شما جناب ظهوری
نسرین قلندری 08 بهمن 1394 19:43
بی نهایت درودها