گرگ و میش؟
نفرین تورا ای روزگاری کزمن و ما خسته ای
دروازه های شهر را بر عشق و رویابسته ای
شنزارکردی بحر را آوار کردی شهررا
از ما گذشتی ؟ لاجرم بر ناکسان دلبسته ای
گرما و سرما فرق نیست ازبخشش ات جامانده را
انگار بر بیچارگان ؛ دست اجابت شسته ای
حال و هوایت گرگ ومیش آلوده ای برصبرخویش
آیا بشر تسلیم توست ؛ یا تو ازو آبسته ای .؟
در دفتر خودکامگان ؛ برجسته ای؛ شایسته ای
درمشق عشق آلودگان همچون بتی بربسته ای
می گردی آرام و صبور اما بکام غاصبان
در قاب خیس چشم خلق انگیزه ای پیوسته ای
تنها تو هستی جاودان کز ابتدا تا انتها
سرمست آزاد و رها رنجیرها بگسسته ای
کمتر بنال از هیبت ایام نا میمون (سلیم)
کزارتعاش گردشش چون آینه بشکسته ای
قاسم پیرنظر(سلیم)
زمستان ۰۲
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 17 بهمن 1402 15:46
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید