عمر لعنتی
کی می رسی ته خط عُمرلعنتی
کردی کلافه ام ای بخت پاپتی
بی هیچ پرسش وپاسخ به تازگی
می دُزدی از تن وجانم سلامتی
باید کجا بزنم داد اعتراض
عنوان کنم که نبودی جز آفتی
دیگر نمانده تحمل به تاروپود
لعنت به هیبت این بی عدالتی
گاهی چو زلزله ای ، نامقدسی
هرگز نبرده ای ارث ، از نجابتی
نشنیده خواهش من طفره میروی
سرگرم توطعۀ ای ، درجهالتی
ای آشنای غریبه تبار من
کز کرده های خودت درخجالتی
ای بخت ؟ وارث غم گشته ای چرا
دشمن شدی که بسازی فلاکتی
هرلحظه می بری ام تا جنون ، مگر
غافل شدی که امین عدالتی
بی باده مستی و هی چانه میزنی
بی فکر آنکه میان جماعتی
من را سپرده به تو آفریده ام
تو در خیال قیام خیانتی
جُرم ات شعار سلیمان عالم است
بیراهه رفته و دور از حقیقتی
پیرنظر (سلیم )
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
حسین حاجی آقا 16 اسفند 1396 03:17
شاد باشید و نوروزی و پیروز