3 Stars

حدیث کربلا

ارسال شده در تاریخ : 28 امرداد 1400 | شماره ثبت : H9417899

بسم رب الشهداء و النور
تقدیم به محضر پاک و نورانی حضرت شمس الشموس امام علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)
حدیث کربلا
چون سحرگه میگذشت از کوی ما بادصبا
برفشاند از دامنش بر صبح خیزان نافه ها
نافه های مشکبوی آهوان مشکبار
خستگان عشق و حیرت وضع و بیمار وفا
جمله نالان وسراسیمه به دشت زندگی
جمله سرگردان زصید و دام صیاد قضا
هست جان عاشقان در اوج خوف و اضطراب
در پی امن و ضمان هشتمین نور خدا
بوی عطراز خون دلهاشان به عالم منتشر
در حریم بارگاه آسمانی رضا
درپناه احتشام حضرت شمس الشموس
تا رهایی یابد از بند غم وداغ بلا
گرچه آقایم رضا پشت وپناه عالم است
لیک بیتاب است و خونین دل ز داغ کربلا
چشم او مجروح ازاشک است و خون بارد عیان
این حقیقت در حیات حضرتش شد برملا
بشنو آن دم چون ریان ابن شبیب آمدبه پیش
در محرم شد مشرف نزد آن شاه ولا
دید موج ماتم از روی مبارک ساطع است
حیرت آورد او در آن مجلس از آن ابتلا
عرض کرد ای فخر عالم بهجت عرش برین
ای فدای مقدم تو جان بیمقدار ما
چیست این حالت بفرماای عزیز مصطفی
 بازگو ای حضرت تو مرجع ایمان ما
لب گشود آن دم امام و گفت با لحنی حزین
کای ریان بشنو حدیث پرگداز کربلا
گفت آیا روزه ای یاابن شبیب؛او گفت نه
چیست علت بازگو ای پور پاک مرتضی
گفت ذکر زکریا رابه قرآن خوانده ای
در نصوص نوربار نغز آیات هدی
چون محرم گشت آغاز آن نبی محترم
رفت در محراب و بر درگاه حق کرد التجا
از خدا کرد او طلب ذریه ای پاک و ذکی 
گفت هر آیینه یارب تو سمیعی بر دعا
در میان ذکر او خیل ملائک آمدند
تا دهند اورا بشارتها به الطاف خدا
کای زکریا تورا بخشید از احسان قدیم
نعمت یحیی تعالی رب جل وعلا
هرکه لب را روزه دارد در چنین روزی بدان
حق رحمان خواهش اورا کند بیشک روا
آن گه از افسوس آهی برکشیداز دل امام
گفت زنهار از جفای مسلمین در حق ما
در زمان جاهلی هم بود ظلم وقتل وحرب
نزد قوم تازیان بس زشت وضع و ناروا
مسلمین بی ابا از حرمت ماه حرام
خیره بنهادند حق مصطفی را زیر پا
دست در کشتار فرزندان وی بردند و هیچ
مایه کم نگذاشتند ازظلم و بیداد وجفا
زان سپس یغمای اهل البیت بود و بعد ازآن
در اسارت دست بستند از همه نسوان ما
این چنین نامردمان کوردل در روزگار 
دور باشند از سلام و امن و غفران خدا
گوش کن یاابن شبیب آن دم که گریه آیدت
بر حسین فاطمه موقوف کن آن گریه را 
آن که ذبحش همچو قربانی به دشت نینوا
خون فکنده دردل پرحسرت ارض و سما
آن که هجده نور پاک از دودمانش کشته شد
در هجوم ظلمت و تاریکی اهل دغا
آسمانها و زمین از قتل او نالان شدند
بشنو ای ابن شبیب از جان و دل این ماجرا
چون ملائک را خبر شد چار فوج پرشتاب
پرکشان رفتند سوی آن ولی مبتلا
لیک چون وارد شدند اورا ذبیحی یافتند
پایمال نعل اسبان در زمین کربلا
زان زمان ژولیده و زارند وخاک آلوده اند
بر مزار شاه دین چون ابر گریان در عزا
اشکریزان باشعار یالثارات الحسین
تا قیام حضرت قائم شود آخر به پا
جد من فرمود:«چون جد مرا کشتند زار 
طرفه میبارید خون وخاک سرخی ازهوا»
نیک دریاب ای ریان گر گریه کردی برحسین چنان کز شدت آن خیس گردد گونه ها
هر گناهی کرده باشی هرچه از خرد وکلان
بخشش یزدان بر آن شامل شود زان گریه ها
گر که میخواهی لقای حق به تو نائل شود
پس زیارت کن حسین پاک رااز هرکجا
گرکه خواهی همنشین گردی بدان دیگر سرای
با جمال احمد وآل صفی مصطفی
لعن کن بر قاتلان جد پاک من حسین
تو برائت جو از آن ناپاک قوم اشقیا
گرثواب جانفشانی باحسینت آرزواست
هر زمان اورا به یادآوردی از فضل خدا
بازگو ای کاش من هم باشما بودم قرین
تاکه با فوز شهادت میشدم از خودرها
ای ریان ابن شبیب آیاتو خواهی در بهشت
آن شرف یابی که همواره شوی همراه ما
پس به حزن ما حزین باش و به شادیهای ما
شادباش و اینچنین همراه شو بااولیا
 برتو باد اینک ولا و حب ما آل رسول
هوش دار اینک از این نعمت تو یابی بهره ها
هرچه محبوب است نزد آدمی دراین جهان
گرچه سنگی باشد آن محبوب وی در این سرای
عاقبت محشور گردد باهمان محبوب خود
آدمی در آخرت این گونه میبیند جزا
یارب این دم از تو میخواهم به حق مصطفی
هم به حق عمق مظلومیت آل عبا
هم به نورانیت آن نه امام پاکدین
جمله از اولاد ارباب شهید کربلا
عفوکن کوه گناهم راو توفیقم بده
تاشوم یک قطره ناچیز بحر مرتضی
جان مارا بذل کن در راه مولایم حسین
تحت اشراف امام عصر کن مارا فدا
بارالها کی فرج گردد نصیب شیعیان
کی دراین عالم برآید آفتاب والضحی
کی رسد وقت قتال وانتقام کربلا
کی بیابد سینه مولایمان مهدی شفا
درامید رستگاری راسخ و مردانه شد
باغم سبز حسین این دل چو گردید آشنا
بایداینک در خلوص و حب او قابل شویم
تارسد پروانه نصرت به درگاه خدا
مهدی از‌ رود سرشک این شعر خود را آب داد
تا بپیونددبه اقیانوس معنای ولا
ای حسین فاطمه این مختصررا هم بخر
با نگاه جود خود دریاب این بیچاره را
دم فروبستم که هرچه گفته‌ام بس اندک است
حاش لله که ندارد بحر این غم منتها
غبار دستگاه حسینی--مهدی رستگاری
عاشورای سال ۱۳۹۲
دفتر شعر شیدایی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 73 نفر 95 بار خواندند
امیر عاجلو (29 /05/ 1400)   | حسین یوسفی رزین (29 /05/ 1400)   | مهدی رستگاری (29 /05/ 1400)   | ایمان جلیلی (30 /05/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (29 /05/ 1400)  ایمان جلیلی (30 /05/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا