بسمه العزیز
نقش بر آب
عمری که صرف در دل این منجلاب شد
خود منتهی به وضع بد و ناصواب شد
در دوزخی ز جهل و دغلکاری و دروغ
نقش بهشت بود که نقش بر آب شد
هر خدمتی که کرده ام اینجا برای من
اسباب نامرادی و رنج و عذاب شد
چشمم سفید گشت بر آفاق آرزو
ذهنم ملول از هیجان سراب شد
رفتند روزها و به بیغوله ای چنین
ارکان خوب قصر جوانی خراب شد
چرخید اشک در دل چشم من و گداخت
بر چهره ام روان چو مواد مذاب شد
مهدی در این زمانه دل هر که در ثواب
اندک امید داشت به واقع کباب شد
حیف از تو است و حیف فراوان بخور بر آن
عمری که صرف در دل این منجلاب شد
مهدی رستگاری
هفتم دی ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و هشتم دسامبر سال ۲۰۲۱ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۴۰۲
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 08 دی 1400 19:56