بسمه اللطیف
بی اعتنایی
تویی که غافل از این خاطر پریشانی
ز وضع بی سر و سامانی ام چه می دانی
نشسته ام به کناری و میکند غوغا
هزار درد درونم بدون درمانی
به ظاهر از نظر تو اگر چه خاموشم
درون من شده بر پا ز فکر توفانی
شکسته است دلم از بی اعتنایی و تو
عبور می کنی از پیش من به آسانی
منی که اهل گرایش به عافیت بودم
چنین رسیده ام از عشق تو به حیرانی
بهار عمر گذشت و به خواستاری تو
شدم لبالب از غصه های پنهانی
نگاه می کنی و گوییا نمی بینی
که حرف عشق تو است این غزل که می خوانی
به شعر پیرهنی چاک کرد مهدی از عشق
اگر چه غافل از این خاطر پریشانی
#مهدی_رستگاری
بیست وششم دی ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
شانزدهم ژانویه سال ۲۰۲۲ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۴۱۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 01 بهمن 1400 18:06
!درود