بسمه اللطیف
محرم عشق
ای عشق در اندام موزونت مجسم
دیدار تو آسایش جان و دل از غم
یک دم بیا و پیش من بنشین عزیزم
تا باز گویم راز دل را با تو کم کم
می خواهمت از جان و دل ای یار زیبا
چندان که حوا را طلب می کرد آدم
باز آ که گلباران کنم قد تو را باز
با بوسه های تند و تب دار دمادم
کار جهان سست و بی بنیاد ای دوست
این را اگر خواهی بپرس از خسرو و جم
می جوشد از لعل لبت آب حیات و
گوی صفا را برده است از آب زمزم
بشنو در این حال مبارک حرف من را
آن دم که بنهادی دو چشم خویش بر هم
مهدی تو را میخواست و هرگز نگردید
با دیگری در ماجرای عشق محرم
#مهدی_رستگاری
سوم بهمن ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و سوم ژانویه سال ۲۰۲۲ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۴۲۴
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 08 بهمن 1400 10:14
لطیف و دلنشین
حسن مصطفایی دهنوی 10 بهمن 1400 07:17
درود ها استاد
بسیار زیبا است
سربلند و پیروز باشید