بسمه العزیز
کوری
شبی می آمدی سوی من و من را نمی دیدی
درون ژرف این فرد فروتن را نمی دیدی
من اقیانوس ژرفی بی نهایت بودم از عشق و
تو گویا هیچ چیزی غیر این تن را نمی دیدی
تلقی تو از من موجی از کف بود در ساحل
تو دریایی که می گسترد دامن را نمی دیدی
تو گوهرهای ناب قعر دریا را نمی جستی
تو خیزش های صد توفان رهزن را نمی دیدی
گمانش هم نمی کردی که من فردی چنین باشم
به خوابت نیز در دریا رسیدن را نمی دیدی
به اوج ناسپاسی های خود افتادی ای آن که
محبت های بی اندازه من را نمی دیدی
رها کن مهدی او را؛ رو سر خود گیر جان من
چرا تو کورواری مبرهن را نمی دیدی؟
#مهدی_رستگاری
بیست و سوم شهریور ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
چهاردهم سپتامبر سال ۲۰۲۱ میلادی
(به بهانه حضور در شب تصویرسرایی بداهه در گروه ادبی «محفل شیدایی)
دفتر شعر روزگاران
۲۵۹
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 25 فروردین 1402 08:56
مهدی رستگاری 25 فروردین 1402 13:51