بسمه اللطیف
شرنگ غم
چنان پیاله مردم پر از شرنگ غم است
که ناله همه سودای آه لاجرم است
وقوع فاجعه و درد و ناخوشی چندان
فزون شده که برون از شمار بیش و کم است
دریغ و درد که تنها چراغ این شب تار
چراغ شعله بدسوز و زردی از ستم است
به هر دمی که فرو می رود هزاران شک
به احتمال فراوان حبس بازدم است
نگاه کن به گلستان آرزو گل سرخ
برآمده است ز خاک و ز خون و اشک نم است
به شعر نازک مهدی ببین که هر کلمه
تراوشی ز گلوی بریده قلم است
طلایه ای در افق می کند حکایت از آن
که عنقریب زمان طلوع و صبحدم است
#مهدی_رستگاری
بیست و هشتم فروردین سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
هفدهم آوریل ۲۰۲۳ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۸۷۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 28 اردیبهشت 1402 15:21
درود بر شما
مهدی رستگاری 29 اردیبهشت 1402 11:48
درود و سپاس