بسمه اللطیف
تماشا
در تغزل
نشانده ای گل میخک به روی پیرهنت
که بوسهها بزند عطر سرخ آن به تنت
هزار بار بریده است چشم شهلایت
مسیر قلب مرا با نگاه راهزنت
ز عطر دعوت بوسه شده است جان مست و
هزار معجزه می خواهد از لب و دهنت
لباس سرخ تو ای نازنین به اندامت
خوش است و جلوه نموده بلور در بدنت
نشان چیست به شانه که بوسه انگیز است
چنین نشان شگفت و خوش و گمان شکنت
خوش آن زمان که در آغوش من به عشوه بری
مرا به سیر گلستان و عشق در چمنت
به صدهزار نوازش به کام آورمت
که شهد عشق برآید ز لاله و سمنت
به لحظه ای برویم از جهان به وادی عشق
بهشت من شود آن دم حریم جان و تنت
بیا به اوج تمنا قرار بگذاریم
به وقت بیشترین عاشقانه خواستنت
زمان چو ابر روان است و در کمین دوری
شتاب باید در نرد عشق باختنت
قسم به عطر تن تو که مهدی این لحظه
نداشت آرزویی جز نگاهداشتنت
#مهدی_رستگاری
بیست و یکم خرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
یازدهم ژوئن سال ۲۰۲۱ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۰۵۴
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 08 آبان 1402 12:01
!درود
مهدی رستگاری 09 آبان 1402 21:57
درود و سپاس
سیاوش دریابار 10 آبان 1402 15:07
حدیث درد می باید نوشتن
کلام سرد می باید نوشتن
حدیث تو جور و جفا بود
بنام مرد می باید نوشتن
با سلام
درود بر شما و قلم شیوایتان
موفق و مانا باشید
مهدی رستگاری 11 آبان 1402 02:11
درود و سپاس فراوان جناب دریابار عزیز