3 Stars

خش خش برگ خزان

ارسال شده در تاریخ : 20 بهمن 1394 | شماره ثبت : H942586


می رفت یار و در پیش آرزو کردم روان
کو قاصدی کز مقصد یارم از او جویم نشان
پنهان ز نور دیده و در دل نهانش کرده ام
گفتا نهان کاری تو بردا ز من تاب وتوان
عرشی که تو در مسندش دولت زدی والا بود
باید که زانو بر زند در معبرت شاه جهان
مستی تو در صحبت مستان در میخانه زد
شور آفرین شد ناگه از سودای تو پیر مغان
هر تار مویت دلبرا شد ریسمان عمر ما
در انتظارت می سزد این قد ما گردد کمان
مگشا لب و بر هر کسی شیدائیت ارزان مده
بگذار سالی بگذرد از خش خش برگ خزان
پیک صبا این نکته را در صد رسن پیچیده بود
از صد هزاران نکته اش یک نکته را کردم بیان

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 205 نفر 311 بار خواندند
محمد جوکار (21 /11/ 1394)   | علیرضا خسروی (21 /11/ 1394)   | طلعت خیاط پیشه (21 /11/ 1394)   | سلیمان پناهی (22 /11/ 1394)   | حمیدرضا عبدلی (22 /11/ 1394)   | امیرحسین نوروزی (27 /11/ 1394)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (21 /11/ 1394)  علیرضا خسروی (21 /11/ 1394)  طلعت خیاط پیشه (21 /11/ 1394)  
تعداد آرا :3


نظر 1

  • محمد جوکار   21 بهمن 1394 14:34

    شور آفرین شد ناگه از سودای تو پیر مغان....

    درود و آفرینت باد همتبار گرانقدرم
    rose rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا