مستم از ناز نگاه تو نگارا نظری
بر کویر دل غمدیده خدا راگذری
شاه بیت غزلم زلف دل آرای تو بود
خوش نویدی که ز زلف تو بجویم ثمری
بهر میقات تو چون جمله ای ملک و ملکوت
سر تسلیم به خاکت زده شام وسحری
مرحبا طائر قدسی من ای شاهد عشق
شربت لعل ننوشم که تو شهد وشکری
سرّ پیمانه ی می در قدح عشق بنه
نوش عیشی بنما حکم قضا وقدری
شبروان در کنف حلقه ی تو مست شدند
بس که در جاه و جلالت همه والاگوهری
پا به اقلیم مرام تو نهادم یارا
چه شود تا برسانی تو صبا را خبری
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 1 از 5
نظر 1
علیرضا خسروی 05 اسفند 1394 12:38
درود بر شما