دیدگان مردمِ آزاده بارانی بود
قاضی القضات، این رسم مسلمانی بود ؟
تا به کی این کودکان گریه ی شهرِ بلا
پیش پای خنده ی تلخابه قربانی بود؟
بغض من با ناله هایم هردو پنهان می دوند
مثلِ اشکِ سرخ آن مردی که پنهانی بود
در حسابِ ما دو در دو چار آیا می شود ؟
گر شود پاسخ چرا شامِ پریشانی بود؟
در سکوتم زهرِ غم ها می زند فریاد ها
بربریت را کجا عشقی که ارزانی بود؟
جمله پاک اند و منم آلوده ای در شهرتان
زر شناسان را محک، آن رای پایانی بود
آن زر نابی اگر آلوده با مس می شود
دست ناپاکی پی نانی به آسانی بود
شعر طارق را به تفسیر خرد خوانند عشق
در سحر هر بیت آن فرمانِ یزدانی بود
2 اردیبهشت 1393
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
ولی الله فتحی...........فاتح 10 آبان 1395 00:35
سلام استاد عزیز
بسیار زیبا .................درودتان باد....................................
طارق خراسانی 11 آبان 1395 07:41
سلام و درود بر حضرت استاد فتحی گرامی
سپاس از حضور گرمتان
در پناه خدا شاد زی
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 10 آبان 1395 14:52
درود بی کران
طارق خراسانی 11 آبان 1395 07:42
سلام و درود بر جناب انصاری عزیز
سپاس از حضور گر متان
در پناه خدا شاد زی
مهدی صادقی مود 10 آبان 1395 17:40
سلام و عرض ادب
بسیار زیبا و حرف دار
درودتان
آخرین شعر حقیر هم دقیقا به همین دردها اشاره دارد
برقرار باشید
طارق خراسانی 11 آبان 1395 07:43
سلام و درود بر عزیز جانم
سپاس از حضور سبزتان
در پناه حدا شاد زی