ما از آن روزی که دل را وصل با جانان زدیم
مهر باطل بر دل خود از غم پنهان زدیم
ما به دنیا گفته ایم بی اعتباری دور شو
مارا باتو کاری نیست باهم دم پیمان زدیم
عمر ما را ظاهرت دنیا به خود مشغول داشت
کس نمیداند ز دنیا دردمان درمان زدیم
آخرش دیدیم که دنیا رهگذاری بیش نیست
مارا از این رهگذر باشد عبور شیطان زدیم
ما مسافر بوده ایم آگاه نبودیم زین سفر
همسفر تنهایی رفت خود باوری برجان زدیم
کس نمیداند که مارا زین سفر در پیش چیست
چون نمیدانیم هزاران گفته ی بهتان زدیم
ما کسی را دیده ایم دراین سفر لبخند زد
چون یقین داشت ما به فکر ناقصم درمان زدیم
ای خدا مارا یقین در این سفر همراه کن
چونکه ناظم در یقین است سنگ بر شیطان زدیم
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
نیلوفر مسیح 30 فروردین 1395 20:57
درود بر پیر برنا
علیرضا خسروی 17 اردیبهشت 1395 15:13
درودها...