در شب تاریک دلم همراز دلبر میشود
اندر این خلوت نگاهم شمع بستر میشود
با نگاه مهربانی میکند بر ما نظر
این دل بیدار ما مشتاق اطهر میشود
گاهی پیشانی به خاک است دل بود در نزد او
گاهی از خود بی خبر مدهوش بی سر میشود
بر در درگاه او بر خاک نشستم تا ابد
همنشین خاک او شاداب چون ابر میشود
کام دل بستان از آن هر دم که میخواهی بخواه
جان فدای کام او بی تاب این در میشود
ای خوشا آنکس که بی تابی کند بر کام او
کام دل خواهان از آن معنای دیگر میشود
آنکه دل را میدهد بر کام او دارد امید
بی پناه در پناه عشق هم سر میشود
نور خورشید همچنان با جلوه زیبای خود
در کنار نور او در خود مکدر میشود
در دل ما نوری هست از جلوه رخسار او
از نگاه نور او ناظم منور میشد
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 3
حسن کریمی 23 خرداد 1395 14:58
درود بر شما جناب خیر اندیش
طارق خراسانی 23 خرداد 1395 15:47
سلام و درود بر جناب خیر اندیش
علیرضا خسروی 23 خرداد 1395 21:27
درودها