خانه درگیر ذات طوفان بود
باد برد از سرم کلاهم را
تو که در علم صرف استادی
صرف کن فعل اشتباهم را
فلسفه خوانده ی پر از تشکیک!
مجتهد زاده ی به جانب حق!
بی خیال عذاب دوزخ شو
سر بکش باده ی نگاهم را
تو که تنها گناه من هستی
وصله ی روسیاه من هستی
تو که با عقل مصلحت اندیش
در دلت شسته ای گناهم را
گفته بودم: کتیبه ی رنجم
همتبارِ *ترنج ونارنجم
ادعای خدایی ات کم نیست
مسخ کن روح ِسربه راهم را
از تنت تا تنم جهنم بود
طاقت صبر وحوصله کم بود
آتشت را بریز در جانم
خلق کن مرگ دلبخواهم را
مریم ناظمی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 25 امرداد 1400 11:02