من دلم در غم نشسته لاله وگل بیشتر
در میان شهر مرد بی تامل بیشتر
ارغوان در باغ دیده رفتن پروانه را
نسترن در باغ دیده داغ بلبل بیشتر
هرچه توی سینه مردی خماری گل کند
می نشیند داغتر در پای الکل بیشتر
چون حرارت در میان چوب بالا تر رود
می کند کتری میان شعله قلقل بیشتر
میخ تخت حاکم یک شهر محکمتر شود
هرچه دنبالش بیفتد آدم خل بیشتر
موسی عباسی مقدم
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
حسین حاجی آقا 01 بهمن 1396 18:22
هرچه توی سینه مردی خماری گل کند
می نشیند داغتر در پای الکل بیشتر
هر چه درد در سینه ام خماری کند
می پرسد بیشتر بنوش وباز هم بیشتر
من شعر قافیه و بند نمی دانم استاد جسارتند کلمه الکل ؟ شعر به این قشنگی ماندنی است
دادا بیلوردی 03 بهمن 1396 00:51
درود بر شما