هیچکس اندوه قلب خسته را باور نکرد
رام شد اما زبان بسته را باور نکرد
سال ها با لحظه هایش شوق باران داشتم
او غزل های من دلبسته را باور نکرد
می شنیدم از پرستوهای عاشق شعر را
او علیرغم اذان گلدسته را باور نکرد
موج می کوبید بر ساحل تن دریا ولی
آب احساسات از هم رسته را باور نکرد
سهم من گاهی " پرستش " روی نعش آبهاست
هیچکس یک آدم وارسته را باور نکرد
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۶.۰۱
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
طارق خراسانی 11 مهر 1395 15:06
سلام و درود
اشعار شما را خیلی دوست دارم
مثل همیشه عالی سروده اید
در پناه خدا
پرستش مددی 11 مهر 1395 15:14
عرض ادب و احترام استاد خراسانی گرامی
سپاسگزار حضور سبزتان هستم