3 Stars

شکوه خسته گلهای رازقی

ارسال شده در تاریخ : 24 مهر 1395 | شماره ثبت : H944117



پائیزه ی غروب سپردم به دست موج
انگار بی تو این دل من دل نمی شود
تلخ است بی تو حرکت آرام ابرها
باران بدون طرح تو عاقل نمی شود

یک منحنی میان نفس های زندگی
تاریخ هم بدون تو پایان شاعریست
اصلن تو را ندیدن حرف از وفا زدن
دور از هنر و خودش عین کافریست

در لابلای سرد زمستان داغ ها
پیچیدم آنقدر که غریبانه یخ زدم
مثل لباس کهنه ی درویش دهکده
از سردی هوای زمستانه نخ زدم

حسی عجیب در دل من موج می زند
حسی که پای بغض دلم را شکسته است
در من کسی برای نفسهای بی کسی
یک عمر با نگاه غریبی نشسته است

سخت است در تراکم امواج آب ها
مثل بلم شکستن و در خود رها شدن
یا مثل شاخه ی خشکی که بی رمق
از دامن درخت تناور جدا شدن

باید شکست شیشه ی تزویر را شبی
پشت دعای معتکفانی که عاشقند
پشت شکوه خسته گلهای رازقی
زیر لوای اهل جهانی که عاشقند

اهل غزل شکسته " پرستش "نمی کنند
سرشاخه های خشک درختان باغ را
دزدان اعتبار به باور نمی برند
همراه خود به همهمه شب چراغ را

پرستش مددی

۱۳۹۵.۰۷.۲۴

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 232 نفر 312 بار خواندند
پرستش مددی (26 /07/ 1395)   | حمیدرضا عبدلی (27 /07/ 1395)   | جابر ترمک (28 /07/ 1395)   | محمد جهانگیری (29 /07/ 1395)   | محمدعلی ساکی (30 /07/ 1395)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (27 /07/ 1395)  جابر ترمک (28 /07/ 1395)  
تعداد آرا :2


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا