سایه ات از در و دیوار دلم بالا رفت
مثل هر واژه ، از آه غزلم بالا رفت
مادرم ، شعرِ تَر از هرچه غزل بر لب من
بارها از قد و بالای قلم بالا رفت
نفسم بند به یک ثانیه لبخند تَرش
بارها از نفس مشتعلم بالا رفت
مثل هر شاخه ی رُزهای شب بی کسی ام
سالها در غزل محتملم بالا رفت
ماه بود و شبِ احساس من و خنده ی باغ
از تنِ منقطع و منفصلم بالا رفت
حس من ، حس "پرستش" گر شهریست که شب
بارها از در و دیوار دلم بالا رفت
#پرستش_مددی
۱۳۹۶.۱۲.۱۷
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 14:23
☆☆☆☆☆