نو بهاری که زنم شانه به گیسوی شما
ماه را نیمه ی شب می شکند روی شما
سبزه و سوسن و سنبل ز سر شاخ بهار
هر سه افتاده به چنگ شکن موی شما
طعم شیرینی و گز نیست مناسب تا هست
پسته ی شور لب لعل شکر گوی شما
عطر گلهای بهاری به کناری و فقط
شامه ی تند من و غنچه ی شب بوی شما
شور بلبل به چمن خوب ولی عالی نه
تا که بند است هوایم به هیاهوی شما
بنویسید به مینای جهان با خط عشق
که منم زنده ترین کشته ی ابروی شما
در نسیم خوش نوروز و هوای شب عید
رنگ خوشبختی من آمده از کوی شما
روز و شب ورد و دعای سحرم این باشد
تا که خاموش شود چشم بد از سوی شما
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 06 فروردین 1401 00:23
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید