رفتی و پاییزی ترین ایّام حاصل شد
وحشی ترین امواج دریا سهم ساحل شد
زیباترین تصویر ها را با خودت بردی
اینجا همه تصویر ها بعد از تو باطل شد
بعد از تو از این ابرها باران که نه ، امّا
هی درد پشت درد پشت درد نازل شد
دیگر ندارد رنگ و بوی عشق ، این دنیا
وقتی به کام بخت من زهر هلاهل شد
آیینه وقتی علت خاموشی ام را خواست ؛
این اشک ها بارید و توضیح المسائل شد
سهراب ! گفتی : « آب ها را گِل نباید کرد »
رفتی ، ندیدی بعد تو این آب ها گِل شد
آن قدر بدبختم که در این نابسامانی
حتی خدا در مرگ هم از بنده غافل شد
حنظله ربانی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
محمد جوکار 08 شهریور 1395 01:06
درودت باد جناب ربانی عزیز
غزلی ناب از احساس زیبا و قلم دلنشین تان خواندم و لذت بردم
رقص قلمتان جاوید
حنظله ربانی 08 شهریور 1395 17:11
سپاس بزرگوار
حمیدرضا عبدلی 08 شهریور 1395 08:51
با سلام جناب ربانی بسیار زیبا موفق باشید
حنظله ربانی 08 شهریور 1395 17:11
ممنونم لطف دارید
حسن کریمی 08 شهریور 1395 17:02
درود بر شما جناب ربا نی موفق باشید
حنظله ربانی 08 شهریور 1395 17:12
همچنین شما
تشکر