جای خالی ...
به آوای سپید این شعر گوش بسپار
که عهد می بندد زین پس،
دیگر خیره نشود همچون من به جای خالی ...
نترس تا خط پایان سپید
نقطه چین ها کامل نخواهد شد
و کاش جلوه های ویژه در هر سپیدی جاری بود
تا شطرنجی می شد گره گشایی تلخ روزهای انتظار
پس هنوز فرصتی هست برای دویدن
و حس نوازش نسیم عشق
بر روی گونه های سپید
و فراموش کردن باخت های تلخ گذشته
با بردی شیرین
فقط نوازش گرم دستانت را
دریغ مدار
تا پیدایش رنگین کمانی از مهر در آسمان
پس از باران اشک دیدگانمان؛
و سردی سایه های نگاهت را
به انوار خورشید بسپار.
چون من هنوز به قدر می اندیشم نه به غدر
[اگرچه تمایز این دو در کلام
به آسانی ممکن نیست]
نگاه کن ...
قطره های باران را
به گمانم این پیک بشارت عشق است
و " کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد"
و هم نوید می دهد
که فردا خورشید طلوع خواهد کرد
و با درخشش بیشتری خواهد تابید.
و آب خواهد کرد کم کمک
جای خالی ...
جای خالی ...
جای خالی ...
جای خالی ...
جای خالی ...
[پس از مکث زیاد]
حلقه در انگشتانت را
***
تقدیم به آنان که هنوز امیدشان را برای فرداهای بهتر از دست نداده اند و فراموش می کنند ناملایمات زندگی را.
پ.ن:
گره گشایی: نقطه ای است که در آن بحران و هیجان به نهایت خود رسیده و داستان باید حتما گره گشایی شود.
غدر: نقض عهد؛ بیوفایی
سماحت: بخشش، بخشندگی
کم کمک: به آهستگی
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد: وام از بیتی از غزل دیوان حضرت حافظ
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5