صدای پای تو بود ،وقت بیخوابی
دوای درد اسهال و شب ادراری
و نرم لاله ی گوش وقت بیتابی
کسی کنارت عین زیر سیگاری
♦
کنار گذاشتی پلیوری تنگت
زنت شبیه لباس بود در چنگت
به میله ها سر شال را گره میزد
کسی به غیر زنت نبود دلتنگت
♦
به مشکلات بزرگ بارها خندید
نبود باب دلت همیشه میفهمید
ازین که فکر کند باز خواهی رفت
ازین نبودن تو مدام میترسد
.
♦
هزار بار نوشت که میروم روزی
گرفته بود دلش کمی قناری وار
نخواست پاره کند نوشته را چونکه،
دلی شکسته داشت مثل یک دیوار
♦
برید چسب نوارُ گوشه ی در زد
برای بار دهم به قیمه اش سر زد
برید عکس تو را گذاشت درجیبش
کسی نواخت به در وَ بیهوا در زد
♦
نوشته ایی نمور روی در یخچال
دو قطره اشک چکیده روی یک دسمال
صدای پای نرفته،کفش در گنجه
و دست زن توی دست یک رمال !
♦
خطوطِ دستِ چروک فال شومی داشت
دو زن که در کف دست او نمایان شد
زنی که عاشق حرفهای تلخت بود،
شبیه قهوه ی هم زده پریشان شد
♦
زنی شکست کنار نعلبکی،سینی
زنی که خرده هاش را نمیبینی
زنی که ماند درون چاله تا زانو،
زنی که رفت،
به کوچه ها ...
به غمگینی
#سارا_ابراهیمی
@man_va_man
.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 9
کمال حسینیان 03 آذر 1394 21:42
سلام و درود بر بانو سارای عزیز
خوش آمدی عمو
شعر زیبا و حزینی بود
با اینکه زنانگی شعرت نمود اصلی داشت ولی چند قطره اشک مهمانم کرد
امیدوارم سهمت از سرایش همیشه عشق باشد و شادی
در بازی بازیچۀ چشمان تو ماندم ، ندیدی ؟
مهر دگری بر دلِ خود کی بنشاندم، ندیدی ؟
دریای دلم پر شد و از تشنگی اش سوخت دوباره
خونابۀ غمریز از این دیده فشاندم، ندیدی ؟
رسوا نکنم مثل همان یوسف خوشنام از این رو
قبل از تو به دستانِ خودم جامه دراندم، ندیدی؟
با تیشۀ غم عقدۀ خود ریخت برین کوه چو فرهاد
من کوه غمِ عشقِ تو بر سینه کشاندم، ندیدی ؟
تا موی پریشانِ تو آشفته کند روز و شبم را
من پای دلم از سرِ مویی نرهاندم، ندیدی ؟
ای ابر سیه دور شو از چهرۀ چون ماهِ نگارم
تو روی نهان کردی و من عشق نهاندم، ندیدی ؟
یکسر همه از جام شکر ریز لبانت شده اند مست
در حسرت آن بر دلِ خود زهر خوراندم، ندیدی ؟
کمال حسینیان(حزین)
سارا ابراهیمی 09 آذر 1394 05:01
بقربان عمو حسینیان نازنینم ... الهی لحظه هاتون شاد ....
عمو شعر عااالی بود .... دریای دلم پر شد و از تشنگی اش سوخت دوباره
منوچهر منوچهری(بیدل) 04 آذر 1394 15:45
سلام خانم ابراهیمی بسیار زیبا لذت بردم
علیرضا امیرخیزی 04 آذر 1394 19:17
درود بر شما
مهدی صادقی مود 04 آذر 1394 21:08
درود برشما دوست عزیز
مضمون زیبایی داشت
ارتباط بین این دو مصرع رو متوجه نشدم
صدای پای تو بود ،وقت بیخوابی
دوای درد اسهال و شب ادراری
سارا ابراهیمی 09 آذر 1394 05:07
درود بر شما گرامی
مصرع اول یعنی انقدر همپای تو بودم در شبهای بیخوابیت که یک صدای پا شنیده میشد
و مصرع بعد وجه مادریِ یک همسر رو منظور بوده
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 04 آذر 1394 22:30
درود بر شما
مرحبا دوست گرامی ام
یا حق
علیرضا خسروی 07 آذر 1394 10:30
مجتبی جلالتی 21 فروردین 1399 10:56
باسلام
بسیار عالی است
لذت بردم