3 Stars

مهر پدر !

ارسال شده در تاریخ : 05 اسفند 1396 | شماره ثبت : H945990

مهر پدر !

تا بر سر من.سایه ی مهر پدرم بود
کی از غم و اندوه زمانه خبرم بود

رفت از نظر و هیچ ندانم به کجا رفت
آن اسوه مردی که به عالم پدرم بود

می سوخت و می ساخت ولی هیچ نمی گفت
می دیدم و آتش به دل شعله ورم بود

بر زندگیم سایه ای از درد غریبی ست
بارفتن آن مرد که چون تاج سرم بود

یک لحظه جدا از بر او هیچ نبودم
زیرا که شب و روز پناهی به برم بود

از دیده به رخ ریخته ام در غم مرگش
آن گوهر گلرنگ که خون جگرم بود

کس آب نمی زد به دل سوخته ی من
باآنکه جهان شاهد سوزِ شررم بود

رفت و همه ی عمر پی دیدن رویش
پرسه همه سو کارِ دلِ در بدرم بود

یک بار دگر دیدن آن چهره به رؤیا
هرشام به امید دعای سحرم بود

بی او سر پرواز ندارم که نمانده است
آن قوت پرواز که در بال و پرم بود

تنها نه پدر بود که در وادی توحید
من رهرو او بودم و او راهبرم بود

این غم نه حدیثی ست که آسان بتوان گفت
یک شمه ز دشواری شرحِ قدرم بود


غزل از - مجید شفق

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 217 نفر 322 بار خواندند
میرعبدالله بدر ( قریشی) (10 /12/ 1396)   | مجید شفق (11 /12/ 1396)   | حبیب رضایی رازلیقی (12 /12/ 1396)   | حسن جعفری (12 /12/ 1396)   |

رای برای این شعر
مجید شفق (11 /12/ 1396)  حبیب رضایی رازلیقی (12 /12/ 1396)  حسن جعفری (12 /12/ 1396)  
تعداد آرا :3


نظر 1

  • حسن جعفری   12 اسفند 1396 19:48

    درود بر شما
    دستمریزاد خیلی عالی
    rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا