( بهاریه )
دوشادوش گل !
اندک اندک گل که همراه بهاران می رسد
بانگِ خیر مقدمش از دوستاران می رسد
دختران لاله این لولی وشانِ می به دست
در چمن مستند و رقصان تا بهاران می رسد
باسیه رویی زمستان دارد آهنگ سفر
کم.کمک بر باغ و صحرا سبزه زاران می رسد
یاد یاران زنده می گردد به بستان ؛ تا نسیم
خوش خوشک با کوله بارِ یادگاران می رسد
وقت خوش باشی ست با یاران که از دیدار شان
مژده ها بر عاشقان و بیقراران می رسد
مست مستم کن دمی ساقی که مستان گفته اند
هربلا اول به جمعِ هوشیاران می رسد
چیست این سردی و خاموشی ؟ که گلبانگ نشاط
با هیاهوی دل انگیز هزاران می رسد
رمزِ سوک و سور را بنگر؛ که دوشادوش گل
لاله از ره با گروه ِ داغداران می رسد
واژه ای تقدیس اگر دارد همانا نام توست
کز ره عصمت به پاکی های باران می رسد
مهربانانم ؛ ببخشایید برمن زانکه نیست
هدیه ای از من به جز غم گر به یاران می رسد
نقشی از نقش تو خوشتر نیست و تنها از آن
گوشه ای بر خامه ی صورت نگاران می رسد
بعد شام تیره ی آغشته با خون شفق
نوبت صبح سپید شب شماران می رسد
غزل از - مجید شفق
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 02 فروردین 1397 14:47
درود ها بزرگوار
عید تان مبارک
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 02 فروردین 1397 14:49
درود ها بزرگوار
عید تان مبارک
یاد شاد روان سهیلی گرامی باد