3 Stars

آرام ندارم !

ارسال شده در تاریخ : 31 امرداد 1397 | شماره ثبت : H946564



آرام ندارم !


من جم گوشه ی میخانه ام و جام ندارم
برو ای شهره که دیوانه ام و نام ندارم


به نگه صید کنم جمله غزالان چمن را
تازه صیادم و در دست جز این دام ندارم


تکیه گاه سرِ خود کن شکن زلف سیه را
ای دل خسته چه گویی که سرانجام ندارم


نیستم سینه ی مُرداب که خاموش بمانم
بحر مواجم و می جوشم و آرام ندارم


دل من جام جهان بین شد و از دولت عشقت
غیر نقش رخ زیبای تو در جام ندارم


من به کام دل خود از لب تو بوسه گرفتم
شد روا کامم و دیگر دلِ نا کام ندارم


روی و موی تو مرا قبله ی دل بود و ندانی
که به دل حسرت روز و طمع شام ندارم


گردش چشم تو نازم که به اقبال نگاهت
چشم لطف و کرم از گردش ایام ندارم


دیده ام سایه فکن قامت سروی که به بستان
هوس دیدن شمشاد گل اندام ندارم


می زند خون شفق موج به هر واژه ی شعرم
زانکه جز لعل تو سر چشمه ی الهام ندارم



غزل از _ مجید شفق


شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 159 نفر 214 بار خواندند
مجید شفق (02 /06/ 1397)   | محسن فرجی (13 /06/ 1397)   |

رای برای این شعر
مجید شفق (02 /06/ 1397)  
تعداد آرا :1


سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا